جدول جو
جدول جو

معنی ریش سفید - جستجوی لغت در جدول جو

ریش سفید
((س))
مرد سالخورده دارای تجربه و آگاهی
تصویری از ریش سفید
تصویر ریش سفید
فرهنگ فارسی معین
ریش سفید
مرد پیری که موهای صورتش سفید شده باشد، کنایه از کدخدا و بزرگ تر محله و ده
تصویری از ریش سفید
تصویر ریش سفید
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریش سپید
تصویر ریش سپید
آق سقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گیس سفید
تصویر گیس سفید
زن سال خورده در خانواده که فرمانش نافذ است
فرهنگ فارسی عمید
رتبه خادمه های خانه، بانویی سالخورد و محترم که در جمع زنان خویشاوند قولش نافذ باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیس سفید
تصویر گیس سفید
((س))
زن سالخورده و دارای تجربه و آگاهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رو سفید
تصویر رو سفید
بی گناه، سرفراز، درستکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سفید
تصویر پی سفید
بد بخت وبی طالع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گش سفید
تصویر گش سفید
بلغم از مجموع از چهار خلط یا گش بدن شامل گش زرد یا صفرا، گش سرخ یا خون، گش سیاه یا سودا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی سفید
تصویر پی سفید
خوش قدم، ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است
نیک پی، خجسته پی، فرّخ پی، سپیدپا، فرّخ قدم، فرخنده پی، پی خجسته، برای مثال شد کار سخت بر ما هرچند پی سفیدیم / ماندیم در کشاکش از شق کمانی خویش (مخلص کاشی - لغتنامه - پی سفید)
فرهنگ فارسی عمید